دل بسپار به خدا
به خدایی که همیشه با تو هست
تو تمام تلاشت رو بکن باقیش با اون
شک نداشته باش که کمکت میکنه
خدایا برای هر لحظه ات بسیار بسیار شکر
شکر شکر شکر
سلام
بلگفا درست شده
ولی همه پست ها و... به فنا رفته
اینم آدرس وبم oghab-she.blogfa.com
برنامه امشب ماه عسل خیلی جالب بود
اولش که من گریه میکردم
ولی آخرش عالی بود
چه حسی باحال و استرسی داشتم من موقع پاسخ دادن و حرف زدنه دختره
ولی دختر هم خیلی خیلی ناز کرد
به قول احسان جان شوهر کمه هاااااااااا
من 99/9% احتمال میدم پسره قبلش با احسان هماهنگ کرده بود
مگرنه همین جوری که احسان از کسی نمیپرسه که شما کسی رو دوست داری؟؟؟؟
فکر کنم پشت صحنه و ادامه ماجرا امروز رو که فردا نمایش میده خیلی جالبه
علی رضا جان بعد از پیغام های متعدد و بعد از اینکه صفحه ورود به مدیریت رو باز کرد و فقط این صفحه باز میشد
بالخره امروز امکان اینکه فقط بتونی نام کاربری و کلمه عبورتون رو وارد کنید ایجاد شد
ولی وارد مدیریت وبتون نمیتونین بشین (فقط برای مخاطبینی که فبل از اسفند 92 وب باز کردن مدیریت وبشون باز میشه )و میگه رمز و نام کاربریتون اشتباه هست
پینوشت
طبق تحقیقات و مشاهدات اینجانب شواهدی دیگر مبنی بر اینکه مهندس علی رضا شیرازی فوضول همون نخسه پشتیبانی که قبلا در اظهارات خود بیان میکرد رو فعال کرده
و همچنین در گفته های قبلی مدیریت خراب شده بلگفا بیان شده که اطلاعات داخل نخسه پشتیبان مربوط به یکسال تا یکسال و نیم قبل از تاریخ خراب شدن بلگفا میباشد و از یکسال و نیم پیش تاکنون نخسه پشتیبان تهیه نشده
و همچنین طبق تحقیقات و مشاهدات اینجانب کاربرانی که یک سال و نیم پیش ( یعنی حدودا اسفند 92) اقدام به باز کردن وبلاگ در بلگفا کردن فقط میتوانند وارد مدیریت بلگفا بشوند اما عملا هیچ گونه اقدامی نظیر پست گذاشتن و ارسال کامنت نمیتوانند انجام بدهند
ولی کاربرانی که از اسفند 92 تاکنون اقدام به باز کردن وبلاگ در بلگفا کرده اند نمی توانند وارد مدیریت بلگفا بشوند
تا کنون فرضیاتی به ذهنم رسیده که بتوان از این فرصت نهایت استفاده رو برد اما باید فرضیاتم بر روی یکی از کاربران ( که قبل ازاسفند92 اقدام به باز کردن وبلاگ کرده ) آزمایش کنم و بعد اگه فرضیاتم صحیح بود به سایر عزیزان هم اطلاع میدم
فقط دعا کنید درست باشه
سلام
خدایا همچون گذشته پشت و پناهم باش
فردا 2 تاااااااااا امتحان با هم دارم
اونم تو ماه رمضان و گرمای شدید
خدا خودش به خیر بگذرونه
2 تا امتحان آخرم هست
و یکیش ساعت 10 صبح و دومیش ساعت 4 بعد ظهر
بازم خدا رو شکر توی یک ساعت نیست (ترم اول که 2 تا امتحان توی یک ساعت باهم داشتم)
و 2 تا امتحان بسیار سخت و اساسی
و هر کدومش رو اگه بیافتم احتمالا مشروط شدنم زیاد میشه
و سایر بد بختی ها که به دنبالش هست
خدایا زیاد کمکم کن خدایا
شما عزیزان هم برام بسیار فراوان دعا کنید
برم باقیه درس رو بخونم
امتحان اول رو که هیچی نخوندم
امتحان دوم هم که نصفش رو خوندم
دعا فراموش نشه
اگرچه سال هاست با همسر و تنها فرزندم زیر یک سقف زندگی می کنم، اما در واقع از نظر عاطفی از شوهرم طلاق گرفته ام چرا که هیچ گونه مهر و محبتی را بین خودمان احساس نمی کنم و تنها چیزی که در زندگی سیاه من نمود بیشتری دارد تحقیر و بی توجهی به یکدیگر است همین موضوع موجب شد تا من به فردی گوشه گیر تبدیل شوم و در شبکه های اجتماعی در جست و جوی همدم و هم صحبتی باشم که آخر این گونه اغفال شدم و زندگی ام نابود شد...زن 35 ساله ای که به همراه یک جوان غریبه در یکی از باغ ویلاهای در خراسان دستگیر شده بود در حالی که ادعا می کرد مورد اغفال قرار گرفته و فریب چرب زبانی های مرد جوان را خورده است به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری خراسان گفت: 18 ساله بودم که پیمان به خواستگاری ام آمد. آن روزها تازه دیپلم گرفته بودم و قصد داشتم با شرکت در کنکور سراسری به تحصیلاتم ادامه بدهم، اما وقتی مراسم نامزدی ما برگزار شد و به عقد پیمان درآمدم دیگر همه چیز را فراموش کردم و تنها به یک زندگی رویایی با همسرم می اندیشیدم اما خیلی زود کاخ آرزوهایم فرو ریخت و زندگی ام رنگ خزان به خود گرفت چند ماه پس از برگزاری مراسم عقدکنان فهمیدم که همسرم هیچ علاقه ای به من ندارد و من در قلب او جایی ندارم پیمان قبل از من به دختر دیگری علاقه مند بوده اما آن دختر با جوان دیگری ازدواج کرده بود به همین خاطر او علاقه ای به من نشان نمی داد چرا که با اصرار خانواده اش از من خواستگاری کرده بود ما حتی در مسائل اعتقادی و مذهبی هم با یکدیگر اختلاف داشتیم و مدام با یکدیگر به مشاجره و نزاع می پرداختیم او در یک شرکت بسته بندی مواد غذایی کار می کرد و تا دیروقت مشغول کار بود در حالی که پسرم را باردار بودم از قرص های اعصاب و روان استفاده می کردم بارها به پیشنهاد دیگران به مراکز مشاوره هم مراجعه کردیم، اما او هیچ وقت حاضر نمی شد قصورهای خود را بپذیرد. اگرچه از نظر عاطفی از هم طلاق گرفته بودیم ولی باز هم تحمل این شرایط برایم امکان نداشت از بی توجهی و تحقیرهای او خسته شده بودم تا این که برای پر کردن همین خلاءهای عاطفی و گریز از تنهایی به شبکه های اجتماعی تلفن همراه روی آوردم در این میان با جوان 27 ساله ای آشنا شدم که مدعی بود ساکن آمریکاست، اما خانواده اش در تهران زندگی می کنند او ادعا می کرد شغل وکالت را در ایران رها کرده و در آمریکا به روزنامه نگاری مشغول شده است روابط تلفنی ما ادامه داشت و من همه مشکلات زندگی خصوصی ام را برایش بازگو کردم تا این که هفته قبل او به تهران آمد و پس از دیدار با خانواده اش عازم خراسان شد و از من خواست برای گفت وگو درباره چگونگی حل مشکلاتم به باغ ویلای یکی از دوستانش برویم همسرم که متوجه موضوع شده بود به همراه نیروهای انتظامی رسید و ما دستگیر شدیم این جا بود که فهمیدم جوان 27 ساله بیکار و ساکن خراسان است و با سوء استفاده از مشکلات زندگی خصوصی ام مرا اغفال کرده و فریب داده است ای کاش...
ماجرای واقعی با همکاری فرماندهی انتظامی
باز هم شبکه های اجتماعی .....
دختر جوانی که از سوی خواستگارش پسند نشد خانه داماد را به آتش کشید.به گزارش خبرنگار ما چندی پیش مرد جوانی با مراجعه به دستگاه قضایی شکایت خود را اینگونه مطرح کرد و مدعی شد: من برای خواستگاری به همراه خانواده ام به یکی از شهرستان های اطراف خراسان رفتم .اما پس از مراسم خواستگاری، بنا به دلایلی دختر خانم مورد پسندم واقع نشد و از ازدواج با او منصرف شدم .مرد جوان ادامه داد: دختر خانم که از این موضوع عصبانی شده بود به شهری که من زندگی میکردم آمد و آدرس منزلم را پیدا کرد و زمانی که من در خانه نبودم وارد منزلم شده و با ریختن تینر آنجا را به آتش کشیده است. بدین ترتیب پرونده پس از آنکه به شعبه 202 دادسرا ارجاع داده شد عروس آتش افروز احضار و طی چند جلسه توسط بازپرس شرقی به اتهاماتش رسیدگی شد . بازپرس پرونده طی دستوری از کارشناسان مربوطه خواست علت دقیق آتش سوزی را مشخص کنند که در نتیجه آن، عمدی بودن حریق توسط کارشناسان مربوطه تایید شد .در پایان جلسات دادرسی پرونده با صدور قرار مجرمیت دختر جوان به دادگاه ارسال شد
.........................................................................................................................................................................
نتیجه اخلاقی:
درسته که تعداد زن ها در حال حاضر نسبت به مرد ها 2 برابر است و کمبود
شوهر وجود داره ولی این دلیل نمیشه که خونه خواستگارت رو آتش بزنی
من میترسم برم خواستگاری